-
چهارشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۸
-
14:30
تشريح كاسه سر[1]
فايده مجموع استخوان جمجمه در آن است كه براى مغز، مانند سپرى پوشاننده و نگهدارنده آن در برابر آسيبها و ضربههاى خارجى مىباشد، و فايده (و حكمت) در آفرينش آن از قطعات متعدد و استخوانهاى بيشتر از يكى، در دو گفتار خلاصه
مىگردد، گفتار نخست نسبت به خود استخوان جمجمه مىباشد و گفتار دوم نسبت به آنچه در بر دارد.
گفتار نخست به دو فايده تقسيم مىشود:
1. هرگاه آسيبى از شكستگى و عفونت در جزيى از سر عارض گردد، لزوماً همه سر را در بر نمىگيرد ولى اگر استخوان سر يك دست بود، همه آن مورد تهديد قرار مىگرفت.
2. در يك استخوان يك دست، تفاوت در سختى، نرمى، اسفنجى بودن، متراكم بودن، نازكى و ستبرى وجود ندارد در صورتى كه اين تفاوت را استخوان چند قطعه اقتضا مىنمايد (و بدان نياز مىباشد).
گفتار دوم (نسبت به آنچه در بر دارد) فايدهاى است كه به واسطه قطعات (شؤون) سامان مىيابد يكى نسبت به خود مغز است و آن ايجاد روزنه و منفذ براى عبور بخارات غليظ كه در سر تحليل مىپذيرد و امكان عبور از خود استخوان حجيم سر را ندارد، و مغز با اين تحلل (از راه اين منافذ) پاكسازى مىگردد، و فايده ديگر نسبت به رشتههاى عصبى مىباشد كه از مغز انشعاب مىيابد و در اعضاى سر ريشه گرفته است. در اين دو فايده بين مغز و دو چيز ديگر نيز مشاركت وجود دارد:
1. فايده نسبت به رگها و شريانهاى وارد در سر از طريق اين شؤون (منافذ)؛
2. فايده نسبت به پرده ستبر سنگين كه اجزاى آن به اين شؤون (درزها) چسبيدهاند، لذا از مغز جدا بوده و باعث سنگينى آن نمىگردند.
شكل طبيعى استخوان جمجمه كروى مىباشد به خاطر دو خصوصيت و فايده:
1. نسبت به فضاى داخل سر، و آن وسعت بيشتر شكل كروى نسبت به اشكال هندسى ديگر با خطهاى راست مىباشد هرگاه اضلاع آن برابر باشند؛
2. نسبت به خارج سر، زيرا شكل كروى در برابر ضربههاى خارجى به اندازه اشكال داراى زاويه آسيب پذير نمىباشد.
يادآورى مىكنيم كه شكل سر با كروى بودن متمايل به درازا (بيضى) مىباشد، زيرا رويش گاه رشتههاى عصب در طول سر قرار دارد[2] و بدين وسيله (توسط اعصاب) فشار بر مغز وارد نمىگردد، براى استخوان سر دو برآمدگى در جلو و عقب آن قرار دارد تا از اعصاب فرود آمده به دو سو نگه دارى نمايد.[3]
درزهاى كاسه سر
براى اين شكل سر درزهاى سه گانه واقعى[4] و دو درز دروغين قرار دارد:
1. درز تاجى[5]، اين درز با استخوان پيشانى مشترك بوده (و به صورت كمانى) به آن مفصل شده است[6]؛
2. درز سهمى[7]، اين درز خط راستى در وسط سر مىباشد و سر را به درازا به دو نيمه تقسيم مىنمايد، به اين درز به تنهايى درز سهمى و به اعتبار پيوند آن با درز تاجى، درز سفّودى[8] اطلاق مىكنند و (در اين هنگام) شكل آن مانند كمانى كه در وسط آن خط راستى كشيده شده (ديده مىشود[9]؛
3. درز لامى[10]، اين درز بين استخوان سر (آهيانه) از پشت و قاعده آن (استخوان وتدى) مشترك مىباشد و آن به صورت زاويهاى[11] است كه نقطه آن بر انتهاى درز سهمى قرار دارد، و از آن جهت درز لامى ناميده مىشود كه شبيه لام در كتابت يونانى مىباشد، اين درز به ضميمه دو درز پيشين به صورت (؟ مىباشد.[12]
دو درز دروغين در طول سر و دو طرف درز سهمى و به موازات آن كشيده شده، اين دو بطور كامل در استخوان سر فرو نرفته، لذا آن دو را درز قشرى (پوستى) مىنامند، هرگاه اين دو درز با سه درز حقيقى پيشين پيوند داده شود اين شكل (؟ به وجود مىآيد.
اشكال غير طبيعى سر
شكل سر به صورت غير طبيعى سه گونه مىباشد:
1. جلوى سر برآمدگى نداشته باشد در نتيجه فاقد درز تاجى مىگردد[13]؛
2. عقب سر برآمدگى نداشته باشد در نتيجه فاقد درز لامى مىگردد[14]؛
3. جلو و عقب سر هر دو برآمدگى نداشته باشد، لذا به صورت كروى (توپى) كه در طول و عرض برابر است، مىگردد.
فاضل طبيبان، جالينوس گويد: اين شكل از سر (يعنى كروى) چون تمام جوانب در آن برابر است، عدل در آفرينش اقتضا مىكند، درزها در آن به صورت مساوى بوده باشند، لذا در شكل طبيعى سر در طول يك درز (سهمى) و در عرض آن دو درز (تاجى و لامى) وجود دارد، ولى در اين شكل در طول يك درز و در عرض نيز يك درز مىباشد؛ بنا بر اين درز عرضى درست در وسط عرضِ سر از گوش تا گوش كشيده شده، چنان كه درز طولى نيز درست در وسط طولِ سر، آن را قطع مىنمايد.
فاضل ياد شده در ادامه گويد: امكان ندارد براى سر، شكل چهارمى از اشكال غير طبيعى تصور نمود، مثلًا طول سر كمتر از عرض آن باشد، زيرا در اين صورت از بطنهاى مغز يا جرم آن چيزى كاسته مىگردد كه اين امر مخل حيات و مانعى براى درستى تركيب سر مىباشد، بنا بر اين جالينوس نظريه پيشواى طبيبان بقراط را درست انگاشته كه