ناگفته هایی در باره حجامت | حجامت چیست | تاریخچه حجامت | تدابیر و زمان اصولی انجام حجامت

  • 21:45

همه چیز درباره حجامت ناگفته هایی از حجامت

که بسیاری یا نمیدانندحتی آنانی که خود را طبیب میخوانند و بسیاری از اطبای جدید که با حجامت مخالفت دارند دلیلش همین اصول دقیق و  البته مستدل و مستند است که وقتی بدانند دلیلی برای مخالفت نخواهند داشت

و یا بخاطر منفعتشان که فقط این عمل را انجام داده و مبلغی را دریافت کنند از گفتنش و اجرای آن سر باز میزنند  خطرات بسیاری را متوجه خلق ناآگاه مینمایند که خداوند هدایتشان فرماید

بهترین زمان برای حجامت از نظر طب اصیل

نه امروزه که فقط بدلیل گرفتن پول  زمان ندارد و هر وقت مراجعه میکنند

بدون هیچ آگاهی دستگاه رو میندازند

و چند تا لیوان خون و اسمش رو حجامت میگذارن بعد از مدتی که شخص مشکلاتی پیدا میکند

به تنها جایی که فکرش خطور نکرده همون کار اشتباه در زمان غیر اصولی بوده است

 

ناشنیده ها و ناگفته هایی در باب حجامت از استاد و مدرس و درمانگر عالم حکیم رضی

ورود به مطلب

  • 18:28
عنوان

 

  • 15:46

تریلر تحلیل فیلم The Legend Of Bagger Vance

  • 15:24

 

 

تحلیل فیلم در رفتارشناسی

  • 14:8
با دیدن این فیلم میتوانید جنبه های مختلفی از ساختار عقده ها را شناسایی نمایید

 

 

تحلیل فیلم اتاق تاریک بخش اول

تحلیل فیلم اتاق تاریک بخش دوم

نا گفته هایی در باب حجامت

  • 13:33
از طریق لینک زیر به درگاه شنیدار صوتی منتقل خواهید شد 

 

 

 

 

 

https://shenoto.com/album/27380

 

انسان_شناسی-1

  • 19:29

انسان_شناسی

 

✅ #اتنوغرافيا
👈فارسى/ #نژادنگارى‏
👈فرانسه/ Ethnographie
👈انگليسى/ Ethnography
🔸نژادنگارى يكى از شعبه‏هاى جامعه‏شناسى است كه به توصيف اقوام مى‏پردازد و روش‏هاى زندگى آنان و مظاهر مختلف مادى حيات اجتماعى و نيز تلاش‏هايشان در تاسيسات اجتماعى، سنن و عادات آنان در مورد خوردن و آشاميدن و لباس پوشيدن را تحقيق مى‏كند.
✅ #اتنولوجيا
👈فارسى/ #نژادشناسى‏
👈فرانسه/ Ethnologie
👈انگليسى/ Ethnology
🔹 #نژاد_شناسى از شعبه‏هاى #جامعه_شناسی است كه ظواهر اجتماعى را كه نژاد نگارى به توصيف آنها مى‏پردازد، تفسير مى‏كند. اين شعبه از جامعه‏شناسى به توصيف علتهاى حوادث اجتماعى و طبقه بندى آنها مى‏پردازد.
نژادشناسى را در زبان‏هاى آلمانى و انگليسى 
به معنى  #انسان_شناسی ( Anthro_pology# ) به كار میبرند.

 

✅میتوان مسائل ارزنده #متافيزيك را چنين برشمرد:

1- #شناخت_شناسى يا #گنوسئولوگى Genoseologie  كه در آن از آگاهى و دانش سخن میرود.
2- #هستى_شناسى يا #انتولوگى Ontologie  كه از هستیها بررسى مى‏كند.
3- #روان_شناسى يا #نئولوگى Noologieكه در ان از روان و خرد مردمى كاوش مى‏گردد 
4- #جهان‏شناسى يا #كسمولوگى Kosmologie كه در آن از جهان و گيتى بررسى میگردد.
5- #خداشناسى يا #ثئولوگى Theologieكه در ان از پديد آورنده جهان و نخستين جنباننده سخن میرود.
نيز میتوان گفت كه در متافيزيك از جوهر و موضوع و مثال و مجرد (اوسيا، اويوكى منون، ايدوس، خريستو) كاوش میگردد (ديباچه ترجمه آلمانى بونيتس 51 و 21 تا 31)

حکیم_رضی

 

پيسكولوژى-1

  • 19:26

 پيسكولوژى
⚪️مقدمه اولیه 

 

 

🔰براستی عبارتهاى كتب قديم گرچه در اين عصر مشكل زا و طاقت‏فرساست و خوانندگان عادت كرده‏اند عبارت ساده بخوانند لكن خواندن آنها تفننى است و لذت‏بخش و پرفائده، بعلاوه نابرده رنج گنج ميسر نمى‏شود.
🔰در #علم_فراست يا #علم_الطباع كه از طبايع موروثى و خونهاى اجداد انسانها بحث مى‏كند اخلاق ذاتى و اكتسابى را از حيث حسن خلق، سوء خلق، عصبى مزاج، خوش طبع و سريع الحركة و كثير الحرص و غير اين‏ها را مورد بررسى قرار مى‏دهند و ضمناً سعه نفس انسانى و بُعد آفاق آن را كنكاش مى‏نمايند. چنانكه شيشه شفاف اشياء را نشان مى‏دهد همان طور طبايع انسان و جلوه طبيعت بشر را از درون جسم او درك مى‏كنند و به‏ عبارت ديگر به امور مخفى از امور ظاهرى استدلال مى‏شود كه اسرار خلقت و ابداع آن كه #پيسكولوژى نام دارد، مى‏باشد.
🔰آرى انسان مخلوق عجيبى است كه معانى ظاهر و پنهان در وى گنجانده شده و از اسرار و اعضاء ظاهرى و باطنى تشكيل يافته است. روانيات و افكار مهمى در آن نهفته است بدين جهت است كه در هوا، دريا و صحرا سير مى‏كند.
🔷در هر حال انسان اگر چه از نظر ذاتى هم ناقص باشد اما مى‏توان آن را به وسيله تربيت كامل نمود، بلكه حيوانات را نيز مى‏توان تربيت كرد ولى معلوم است ريشه واصل انسان هرچه پاك‏تر باشد نتيجه خوب به دست مى‏آيد، لذا پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: «تخيروا لنطفكم فان العرق دسّاس».
🔶چنانكه انسان بالطبع مدنى و اجتماعى است و در ميان آنها بلند، كوتاه، زيبا، قبيح، زيرك، پخمه، شجاع، ترسو و غير اين‏ها از صفتها وجود دارد. اما با همه آنها هيچ يك از انسانها مشابه آن ديگرى نيست و كسى از سبب اختلاف صور و اشكال اطلاعى ندارد حتى انگشت سبابه كسى نيز مشابه آن ديگرى نيست چنانكه صفات مخصوص كه يكى دارد آن ديگر ندارد، كه علماى علم فراست براى هر كسى صفاتى و اثراتى معتقد هستند و برخى از آنها نيز نزديك به صحت است.

🔘حکیم رضی

ادامه دارد.......

  • 19:20
اهمیت_وجودی غضروف_تیروئید
Cartilage_Thyroid

⬅️غده ٔ تیروئید در اطفال بزرگتر از اشخاص بالغ است و همچنین در زنها بزرگتر از مردهاست .این غده در اشخاص در دو مورد اختلالات عملی دارد: یکی در احمقها و دیگری در بیماری مخصوص به نام گواتر .در این مرض غده بزرگ شده یا مواد خود را زیادتر از معمول در خون میریزد و سمیت دارد؛ که علائم مخصوصی دارد  حتی اخلاق فرد تغییر می کند.حالت عصبانیت ظاهرمی گردد.

💊اگر غده ٔ تیروئید یک #حیوان رابه وسیله ٔ عمل جراحی بردارند حیوان می میرد👈ولی اگر از #انسان بردارند انسان نمی میرد 👈اما عوارضی در او ظاهر می شود که #تعادل_زندگی را برهم میزند.
👈این عوارض بردو نوعند: یک عده عوارض زودرس یا سریع که بلافاصله بعد از عمل جراحی ظاهر می شود و دیگر عوارض دیررس که بعد ایجاد می شود.
💊عوارض سریع عبارتند از: هذیان ، خواب آشفته ، حرکات غیرطبیعی ، ترس ، انزوا و غمگینی ، حس سرما و تشنج در عضلات ، و عوارض دیررس آن است که صورت ورم می کند، نمو استخوانها متوقف می شود و قوای عضلانی وقفه می یابد، کم فکری و کم هوشی که سبب دیر فهمیدن مطالب می شود و بلاهت و خرفتی روی میدهد (#كرتينسيم‏  (1)جهاز تناسلی به حال وقفه مانده ومبتلی به عدم رشد می شود، درجه ٔحرارت کم میشود
مقاومت در مقابل سرما کم می گردد، 

💊و بالعکس ازدیاد ترشح غده ٔ دَرَقی "مصرف غذائی بدن را زیاد کرده و حرارت آن را بالا میبرد.

✅باید دانست که در اثر فقدان ترشح تیروئید اسکلت به حالت غضروفی باقی میماند، استخوانها نازک و شکننده می شود.😳

🔻در اشخاص خرفت که ترشحات تیروئید مختل است اختلالات روحی دیده می شود و تغییرات ترشح در اخلاق و حالات روزانه ٔ اشخاص هم معلوم می گردد.


   📚 (1)  دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج‏12، ص: 148

**جهت نام (#كرتينيسم) 👈 (كرتن) بزبان لاتين بمعناى ابله و كودن است‏

در حال ساخت لطفاهر چه زوتر دوباره سری بزنید

  • 11:0
مطالب در حال بارگذاری است و طی روزهای آینده تدریجا تکمیل و به موضوعات یک به یک اضافه خواهد شد 

سپاس از بازدید شما دوست گرامی وبلاگ در حال ساخت میباشد ......

تیروئید شناسی (1)

  • 10:57
#آناتومی و #فیزیولوژی 

#غضروف_تیروئید
#Cartilage_Thyroid

⚪️نام این غده در کتب طب کهن👈"غده #درقی* (1) "آمده است ؛
👈(بفتح دال و راء)
🔹این غده در حیوانات تعدادش زیاد ولی در انسان غده ٔ فردی است و در عین حال قرینه است در گردن "جلوی مجرای حنجره و قصبةالریة قرار گرفته و به آنها ارتباطی نداشته و مستقل است .در حیوانات در طرفین قصبةالریة واقع شده است .

🔻در انسان که غده ٔ فردی است دارای دو قطعه طرف چپ و راست است که به وسیله ٔ یک تنگه ٔ میانی به هم متصل شده ، از شاخه ٔ طرف چپ قسمتی به طرف بالا میرود به نام  #هرم_لالوئت .

⬅️رنگ غده زرد وقرمز و یک غشاء کپسولی مانند از نوع لیفی که آن را پوشانیده 
و از سایر انساج مجاور جدا می کند.

🔸رگهای زیادی از بین غده میگذرد در نتیجه خون به مقدار فراوان در این غده جریان دارد.

😯😲⬅️مقدار #خونی که از غده ٔتیروئید میگذرد 👈سه برابر بیشتر از خونی است که از #کلیه_ها عبور میکند و این خود بهترین دلیل اهمیت این غده است .😳

 
 *غضروف تيروئيد-. Cartilage Thyroid  بزرگ‏ترين غضروف حنجره است اين غضروف داراى دو تيغه از جنس هيالن مى‏باشد كه در خط وسط در زاويه V شكل. (ضروريات آناتومى اسنل، ص 306)

✅تیروئید=(دَرَقی ) 👈این نام در کتب طب کهن در کتابهای #منبع ذکر شده است 
که برخی را میآوریم :👇🏻👇🏻
🔰 (1)  قانون در طب (ترجمه)، ص: 449
 📚ذخيره خوارزمشاهى، ج‏1، ص: 78
 📚الأغراض الطبية و المباحث العلائية، ص: 86
 📚تشريح الأبدان، ص: 105
 📚بحر الجواهر (معجم الطب الطبيعي)، ص: 94
 📚خلاصة الحكمة، ج‏1، ص۲۲۰
📚طب أكبرى، ج‏1، ص: 444
📚القاموس الطبي العربي، ، ص: 51
📚كتب طبى انتزاعى (فارسى) ، ج‏7، ص: 305
📚 ميراث ايران- علم ايرانى، ص 467 به بعد.
📚 اكسير اعظم، ج‏2، ص:۳۱۱
📚كليات قانون ابن سينا ، متن، ص: 57
  و.........
 

 جان و روان‏

  • 8:52
 جان و روان‏

 

 

 

نصيرالدّين در فصول العقايد، ميان جان و روان تفاوت نمى‏گذارد، و تعبير روان را براى دلالت بر جان به كار مى‏برد. زيرا كه در هنگام گفت و گوى خود از جان و پيوند آن با تن مى‏گويد:

«چيزى كه شخص در هنگامى كه مى‏گويد: من، بدان اشاره مى‏كند، اگر عَرَض باشد به محلّى نياز دارد كه بدان موصوف گردد، ليكن به ضرورت، هيچ چيزى به انسان موصوف نمى‏شود، بلكه انسان به صفتهايى موصوف مى‏شود كه غير از او هستند. پس او جوهر/ گوهر است. و اگر آدمى همان تن يا بخشى از اندامهايش باشد، به دانايى موصوف نمى‏گردد، ليكن به ضرورت، وى بدان موصوف مى‏شود، پس او گوهرى/ جوهرى داناست، و تن و همه اندامها در رفتارهايش ابزارهاى وى هستند و ما همان را در اين‏جا روان/ روح مى‏ناميم»[1].

طوسى در تلخيص المحصّل‏ بر اين امر تأكيد مى‏ورزد كه جان/ نفس، غير از روان/ روح است، و تصريح مى‏كند كه فيلسوفان ميان جانها و روانها تفاوت مى‏گذارند: «جانها در نظر ايشان گوهرهاى ساده مجرّدى هستند كه با تنها ارتباط مى‏يابند، و روانها جسمهايى هستند، تركيب يافته از بخارها و دودهاى برآمده از خونِ محبوس در رگها، و در نظر ايشان نيستىِ جان ممتنع است، نه روانها ...»[2].

او نتيجه مى‏گيرد كه جان غير از روان و غير از مزاج است. و اگر جان همان مزاج باشد، آن‏طور كه از جالينوس نقل كرده‏اند، لازم مى‏آيد كه شى‏ء بر خودش متوقّف شود، زيرا كه جان يا شرطِ مزاج است، يا مشروط به مزاج، و اگر يك چيز باشند، لازم مى‏آيد كه شى‏ء بر خودش متوقّف شود، كه از آن به دَوْرِ نَفْسى تعبير مى‏كنند، يعنى: دور در خود شى‏ء كه محال است، زيرا كه لازم مى‏آيد كه يك چيز در يك وقت هم موجود باشد و هم معدوم.

طوسى در تجريد الاعتقاد تصريح كرده است كه جانِ گويا/ نفس ناطقه همان مزاج نيست، زيرا: «با چيزى كه در آن شرط است (يعنى: با مزاج) مغاير است، چون كه دور محال است، و چون در اقتضا ممانعتْ وجود دارد و چون كه با ثبوتِ هركدام ديگرى باطل مى‏شود»[3]. پس روا نيست كه مبدأ جان مزاج باشد، زيرا كه مزاج، مقتضى حركت مركّب به مكانى است كه غالب جزءهايش آن را اقتضا دارند، يا به طور مطلق، و يا بر طبق اجتماع، و يا ساكن بودنش در مكانى كه حادث شدنش در آن اتّفاق افتاده است ... و به طور كلّى اقتضاى حركتهاى گوناگونى را در جهتهاى گوناگون ندارد، زيرا كه يك كيفيّت متشابه ناگوناگون است، و حتّى از چيزهايى است كه بسى وقتها با آدمى در هنگام حركتش، در جهت حركت مقاومت مى‏كند، چنان كه هرگاه آدمى بر كوهى فرا رود، پس او بلندى را مى‏خواهد، ليكن مزاج تنش، به علّت غلبه هر دو نوع سنگينى (: جاذبه ويژه و عمومى) اقتضاى پايين دارد، بلكه در خود حركتش نيز ممانعت مى‏كند، چنان كه هرگاه آدمى بخواهد بر روى زمين حركت كند، مزاجش به علّت سنگين بودنش اقتضاى ساكن بودن بر روى آن را دارد.

 

نویسنده :حکیم رضی


[1] ( 1). طوسى، فصول العقايد، ص 14.

[2] ( 2). طوسى، تلخيص المحصّل، ص 167.

[3] ( 1). طوسى، تجريد الاعتقاد، ص 193، 194.

شناخت روان در روان شناسی

  • 8:0

 

از آغازِ تاريخِ معرفت بشرى تاكنون، كلماتى مانند: «من»، «خود»، «ذات»، «شخصيت»، «روان‏»، «جان» و «روح» به طور بسيار فراوان مطرح شده است. بديهى است كه اگر به جاى هر يك از اين كلمات، «چيزى»، «موضوعى»، «مجهولى» و امثال اين‏ها به كار مى‏رفت، هيچ ارتباط و تفاهمى درباره مسائل انسانى به وجود نمی ‏آمد.

روان‏شناسىِ معاصر مورد بررسى و تحقيق قرار مى‏دهد، مقدارى قابل توجه از فعاليت‏ها و مختصات و عوارضِ روانىِ انسان است كه اين مقدار از دانش و معرفت درباره شناخت «منِ انسانى‏»، اگرچه لازم است، ولى كافى نيست. اسف ‏انگيزتر اين كه: آن واقعياتى كه در روان و من و نفس بشرى مورد غفلت و بى‏ توجهىِ روان‏شناسان معاصر قرار مى‏گيرد، با اهميت‏ تر از آن مختصات و عوارضى است‏

كه براى بررسى مطرح مى‏شوند. اين ركود و عقب‏ ماندگى، ناشى از آن است كه امروزه تلاش فراگيرى صورت مى‏گيرد كه «روان‏شناسى»، «من ‏شناسى»، «علم‏ النفس»- همه و همه- از راه رفتارشناسى مطرح شوند، در صورتى كه رفتارهاى نمودىِ «روان»، «من» و «نفس»، از مجموعه علل درونى، جز معلول‏هايى ناقص نيستند كه مورد اهميّت قرار نمى‏ گيرند

**« سنّت بررسىِ روح آدمى، با توجه به تقوا و سعادت وى، در روان‏شناسى به كنار نهاده شد. روان‏شناسى آكادميك كه مى‏كوشيد به علوم طبيعى و روش‏هاى آزمايشگاهىِ توزين و شمارش تأسّى جويد، با همه چيز جز روح سروكار داشت. هم‏چنين، مى‏كوشيد جنبه ‏هايى از انسان را كه مى‏توان آن‏ها را در آزمايشگاه تحت بررسى قرار داد، آشكار سازد و مدّعى بود كه وجدان، داورىِ ارزش‏ها، شناسايى خير و شر، مفاهيمى ماوراى طبيعى و خارج از قلمرو روان‏شناسى است. غالباً به مسائل كم اهميتى مى‏ پرداخت كه بيش‏تر مناسب با يك روشِ به ظاهر علمى بود تا ابداع روش ‏هاى تازه جهت بررسىِ مسائل عمده انسانى. بدين‏سان، روان‏شناسى به صورت علمى درآمد كه فاقد موضوعِ اصلىِ خويش، يعنى روح انسان بود. اين روان‏شناسى فقط به مكانيسم ‏ها و واكنش ‏سازى‏ ها و غرايز علاقه ‏مند بود و به پديده ‏هاى بسيار ويژه انسانى نظير عشق، منطق، وجدان و ارزش‏ها توجهى نداشت.»**(1)

 

(1)- اگر بخواهيم توجهى به دريافت «من» داشته باشيم، در اين صورت: «تن ز جان و جان ز تن مستور نيست». اگر بخواهيم حقيقت آن «من» را تصور كنيم، يعنى ماهيت آن را به دست بياوريم، در اين صورت: «ليك كس را ديدِ جان دستور نيست». به نظر مى‏رسد، با سه دليل اطمينان‏بخش نخواهيم توانست حتى براى آينده بسيار طولانى هم «من» را مانند ديگر موضوعاتِ خارج از «من» براى مطالعه برنهاده، آن را كاملًا بشناسيم. اين سه دليل بدين قرار است:

الف) ما اگرچه در ديگر اجزاى طبيعت، هم بازيگريم و هم تماشاگر- البته با در نظر گرفتن اين كه ما تا اندازه‏اى مى‏توانيم در شناخت موضوعات خارج از «من»، بازيگرى خود را از تماشاگرى تفكيك كنيم- ولى هنگامى كه مى‏خواهيم از ديدگاه تماشاگرى به «من» نگاه كنيم، اين «من» در عين حال كه موضوع تماشاست، خودش نيز تماشاكننده است. هنگامى كه «من» را تماشا مى‏كنيم، اجزاى كالبد مادى ما موضوع تماشا قرار نمى‏گيرد. اين مسئله شبيه اين است كه ما آيينه را با خود همان آيينه ببينيم، يا با چشم خودمان بدون نشان‏دهنده‏اى ديگر، همان چشم را ببينيم، و اين در دستگاه طبيعت از محالات روشن است. «به ديده، ديده ‏اى را ديده ديده‏ست؟»

اين كه ما بگوييم «من» عبارت است از مجموع افكار و احساسات و ديگر غرايز، دردى را دوا نمى‏ كند، زيرا همان‏گونه كه پيش از اين گفتيم، از سنتز مجموعه احساسات و تفكرات، آگاهى به «خود» را در آوردن، احتياج به فرمول‏هاى فلسفى دارد كه شامل اصول موضوعه است. علاوه بر اين، توجه به «خود» به طور مستقل انجام مى‏گيرد، نه به عنوان مجموعه اجزا و شئون داخلى و خارجى.

نكته‏اى كه در اين‏جا اضافه مى‏كنيم، اين است كه به قول آرتور جرسيلد: «خود»، هم ثابت است و هم متغير، و شامل طبيعتِ ثابتِ شخص به اضافه تمام عواملى است كه وابسته زمان و مكان بوده و تغييرپذير هستند. «خود»، هسته‏اى است كه روى آن، داخل آن و پيرامون آن، تجارب آدمى تمركز مى‏يابند و فرديت ممتاز او را به وجود مى‏ آورند». [شناختن خويشتن، ص 13]

اين سؤال احتياج به پاسخ دارد كه با فرض تغييرات زمانى و مكانى، چگونه طبيعت شخص، حالتِ ثبوتِ خود را حفظ مى‏كند؟ البته اين نكته اخير به نظر ما نياز به توجه و تأملى بيشتر دارد.

ب) بی ‏شك، شناسايى‏ هايى كه توسط حواس و مغز انجام مى‏ گيرد، لذايذ و آلام و دريافت‏هاى درونىِ ما را نمى ‏توانند كاملًا منعكس كنند. بنا بر اين، با كدام مفهوم مى‏توانيم اين «من» را كه دريافتى خالص است و قابل عكس‏بردارى با الفاظ نيست، نشان دهيم؟

ج) عقل كه يكى از كارگردانان «من» است، نمى‏ تواند با مفاهيمِ مادىِ محسوس تفسير شود، زيرا مفاهيم مادى را خود عقل به ما فهمانده است.

**( رضی)**

(1)[ روان‏كاوى و دين/ 13، ترجمه آرسن نظريان، انتشارات چاپار، چاپ دوم، سال 1354]

فایل صوتی در لینک زیر موجود است 

http://goo.gl/XFfzx2

 

دانشکده مجازی اشارت

شرح قانونچه چغمینی توسط حکیم رضی

به گزارش بنیاد تولید محتوای دانشکده مجازی اشارت دوره شناخت و شرح جامع از قانونچه فی الطب یا قانونچه چغمینی در دانشکده اشارت آغاز گردید این مرکز تحقیقاتی از شروع جلسات و بارگذاری جلسه نخست از شرح این کتاب توسط حکیم رضی خبر داد و ضمن دعوت از علاقه مندان بجهت تربیت متخصصین و بالا بردن سطح آموزه های صحیح طبیاعلام داشت که داشجویان با ثبت نام در دانشکده مجازی اشارت بسادگی میتوانند از این دوره بهره مند شوند و شرحی قوی و مستند و مستدل و البته بسیار دقیق را که همراه با نظرات عالی و قوام دهنده استاد حکیم میباشد را مورد بحث و بررسی قرار دهند . .

ورود به دانشکده مجازی اشارت